ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : فرهنگ بازیگران سینمای ایران
متولد: 1303 تهران. تحصیلات: دیپلم، پیش پردهخوانى و بازى در تئاتر 1322، مهاجرت به اهواز 1332 و فعالیت مجدد از 1342، فعالیت در رادیو و دوبله 1342، فعالیت در تلویزیون. شروع بازیگرى: ماجراى زندگى (1333)
عمدهى فیلمها:
شیرین و فرهاد (1349)، میوهى گناه (1349)، جنجال عروسى (1349)، فریاد (1350)، شراره (1350)، بابا شمل (1350)، قلندر (1351)، فرار از زندگى (1351)، مطرب (1351)، قایقرانان (1351)، نانجیب (1351)، جعفر جنى و محبوبهاش (1352)، تنها و گلها (1352)، موسرخه (1353)، خانه خراب (1354)، مردى كه زیاد مىدانست (1363)، نادر مىتواند (كوتاه- 1364)، مدرك جرم (1364)، اتوبوس (1364)، معما (1365)، ماموریت (1365)، جدال در تاسوكى (1365)، در انتظار شیطان (1366)، ارثیه (1367)، تا غروب (1367)، گراند سینما (1367)، صنوبرهاى سوزان (1368)، خانه خلوت (1370)، ناصرالدین شاه (1370)، راه و بیراه (1371)، یكبار براى همیشه (1371)، بلندیهاى صفر (1372)، كلاه قرمزى و پسرخاله (1373)، حشره شانس (1373)، عروسى خون (1373)، خانهى پدرى (1373)، پاكباخته (1374)
سال 1303 شمسى بود كه مرتضى احمدى در یكى از محلات جنوب شهر تهران، در یك خانوادهى مذهبى دیده به جهان باز كرد. در آن روزگار جنوب شهر تهران محل زندگى داشمشدىها و لوطىها و تقریباً پهلوانان بود كه این گروه خود را حامى ضعیفان و اهل محل خود مىدانستند و موسیقى مخصوص به خودشان داشتند كه «غزل» مىنامیدند و با صداى خوش در مایههاى دشتى و سهگاه مىخواندند كه آن را كوچهباغى و بنابه گفتهى موسیقىدانان بیات تهران گفته مىشد. كه در رأس آنان شخصى بود از بچههاى پامنار به نام «ابراهیم غزلخوان» كه بسیار در این نوع خوانندگى استاد و سبك و شیوهى خاصى داشت و یكى از غزلخوانان مشهور تهران به شمار مىرفت و هرچندگاه در قهوهخانههاى آن زمان كه مركز تجمع اینگونه افراد بود مردم دور هم جمع مىشدند و به غزلخوانى با اشعارى بسیار نغز و شیوا مىپرداخت و چون فرستندهى رادیویى در كار نبود كه بشود از طریق آن موسیقى را به گوش مردم رسانید لذا موسیقى و آواز مردم بیشتر همین نوع خوانندگى بود كه مرتضى احمدى هم سخت تحت تأثیر آن قرار گرفت و به زمزمه و خواندن نزد خود گاهگاهى ادامه مىداد. مرتضى احمدى، پس از گذراندن دوران تحصیلى دبستان وارد دبیرستان شرف شد و از سال دوم دبیرستان كارهاى هنرى و ورزشى خود را آغاز كرد و در سال 1321 در تئاتر فرهنگ شروع به فعالیتهاى هنرى نمود و با خواندن ترانههاى فكاهى كه رهبرى نوازندگان آن با زندهیاد حسن رادمرد بود آغاز خوانندگى كرد، نوازندگان بزرگ آن زمان مرحوم وزیرىتبار (قرهنى)، میردادیان (ترمپت) و حسن رادمرد (پیانو) بودند كه وى همكارى خود را با این اساتید شروع و ادامه داد.
از آنجایى كه خواندن ترانههاى فكاهى و به اصطلاح پیشپرده مورد توجه شدید تماشاچیان بود خیلى زود شهرت وى دهان به دهان گشت تا به گوش پدر وى رسید و چون پدرش با كارهاى هنرى و خواندن مخالف بود، او را از این كار منع و مرتضى را تحت فشار و ناراحتىهاى مختلف قرار داد تا دست از خواندن بكشد ولى وى عاشق هنر خود بود و به خوانندگى ادامه مىداد تا این كه، پدر او را از خانه و كاشانه طرد كرد.
از این زمان به بعد مرتضى احمدى مردانه از خواستهى بحق خود كه همان هنر خواندن و بازىگرى بود دفاع و با ناملایمات زندگى پنجه در پنجه افكند و مبارزه كرد تا موفق شد شیرینى پیروزى و موفقیت را خیلى زود به كام خود كشد.
از طرفى مرتضى احمدى چون از كودكى شدیداً تحت تأثیر مرحوم جواد بدیعزاده بود، به سوى ترانههاى سنتى جذب و در سال 1323 با تشویق حسن رادمرد و اصغر تفكرى كه خود را مدیون آنها مىداند خواندن «غزل»، «كوچهباغى» و با بهتر بگویم «بیات تهران» را كه از مرحوم بدیعزاده آموخته بود و مىرفت تا این نوع موسیقى رفتهرفته فراموش شود، دوباره به اوج خود رساند و وى را در اجراى این برنامهها مرحوم حسینقلى طاطائى با ویولن همراهى مىكرد.
در سال 1322 بود كه ترانهى معروف «گلپرىجون» را كه پس از ترانهى «مباركباد» معروفترین و پراجراترین ترانههاى ایران بود، خواند و با اجراى همین ترانه به اوج شهرت رسید كه پىآمد آن دعوتى بود كه رادیو تهران از وى جهت اجرا و خواندن به صورت زنده به عمل آورد و پس از آن سالهاى زیادى در رادیو برنامههاى تئاتر و خواندن ترانههاى مختلف را عهدهدار گردید و از سال 1342 به بعد با اركسترهاى مختلف رادیو بخصوص گروه نوازندگان شما و رادیو همكارى مكرر خود را ادامه داد.
همانطور كه در بالا اشاره شد، به علت علاقه شدیدى كه به ترانههاى سنتى (روحوضى) داشت و سالها با آن مأنوس و با آن خو گرفته بود، تا آنجا كه در توانش بود آنچه را كه به نام ضربى خوانده مىشد اجرا و به اوج رسانید كه نمونهى شاخص آن در فیلم «حسن كچل» به كارگردانى على حاتمى بود.
متأسفانه بعد از مرتضى احمدى هنوز هنرمندى به طور جدى این هنر و حفظ و اشاعهى آن را كه از هنگ مردم كوچه و بازار و سنت آنان سرچشمه گرفته دنبال نكرده و با پراكنده شدن بچهها و مردم اصیل تهران و گم شدن فرهنگ خاص جنوب شهرى بیم آن مىرود كه این نوع موسیقى و خواندن به فراموشى سپرده شود. البته مرتضى احمدى، پس از چندین سال تلاش قسمت اعظم ترانههاى روحوضى را كه مربوط به یك قرن مىباشد جمعآورى و آمادهى به چاپ رسانیدن است كه به صورت كتابى مدون درآید.
مرتضى احمدى در سال 1328 تعداد پنج صفحه براى كمپانى هیزمسترویس انگلیسى اجرا و ضبط كرد كه هنرمندان نوازندهى آن عبارت بودند از شادروانان مرتضىخان محبوبى، موسىخان معروفى، ابراهیمخان منصورى، حسین تهرانى، وزیرىتبار و... گویا دو صفحهى این آهنگها در آرشیو رادیو باشد.
مرتضى احمدى در دوران فعالیتهاى هنرى خود بیش از چهارصد ترانه ضربى و یكصد و پنجاه ترانه فكاهى خوانده كه متجاوز از دوسوم آن در آرشیو رادیو موجود مىباشد و در بسیارى از فیلمهاى ایرانى و نمایشنامهها شركت كرد و به طور كلى خواننده، بازیگر تئاتر و سینما و سمت گویندگى و دوبلهها را به عهده داشت و از این طریق به فرهنگ و هنر وطن خود، ایران كمك شایان توجهى نموده است.
از نمایشنامههاى عمدهى وى مىتوان از: عروسكى فیگارو، مریض خیالى، مشدى عباد، هزار و یك شب، خسیس نام برد و از فیلمهاى وى در سینما باید از فیلمهاى: «ماجراى زندگى»، «میوه گناه»، «شیرین و فرهاد»، «جنجال عروسى»، «فریاد»، «شراره»، «نانجیب»، «قلندر»، «فرار از زندگى»، «قایقرانان»، «مطرب»، «جعفر جنى و محبوبهاش»، «تنها و گلها»، «خانهخراب»، «مردى كه زیاد مىدانست»، «مدرك جرم»، «اتوبوس»، «معما»، «جدال»، «تاسوكى»، «مأموریت»، «در انتظار شیطان»، «گراند سینما» نام برد. مرتضى احمدى علاوه بر پیش پردهخوانى قطعات فكاهى و ضربى (ریتمیك) و بازى در تئاتر و سینما در سریالهاى متعدد تلویزیونى نظیر: «تك مضراب»، «هردمبیل و هردمكلنگ»، «چنگك»، «سلطان صاحبقران»، «بخش چهار جراحى» و «آینه» شركت فعال و چشمگیر داشته و هماكنون با شركت در فیلمها و سریالهاى مختلف و خواندن بعضى از ترانهها در برنامههاى رادیو به فعالیتهاى هنرى خود ادامه مىدهد.